ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

عسلی مامان و باباش

پایان 10 ماهگی

23 اردیبهشت 94 ،10 ماهه شدی  و میتونی از روی زمین خودت بلند بشی بدون اینکه جایی رو بگیری و ری پاهات بایستی ولی قدم نمیتونه برداره کوچولوی من. ی کار جالب که میکنی وقتی مامان از سرکمار میاد یه چند دقیقه ای باهام قهری و کم کم آشتی میکنی ولی بابات که میاد از همون اول بغلش میری و دیگه بغل هیچ کسی رو قبول نمیکنی و دخترم بابایی شده و کلی خودشو برای باباش لوس میکنه
30 ارديبهشت 1394

مهارت جديد

از روز 5 شنبه 10 ارديبهشت كه 9 ماه و 18 روزت كه بود ناي ناي كردن رو ياد گرفتي و به محض شنيدن آهنگ شروع به رقصيدن ميكني و دستاي خوشكلت رو هم مياري جلو و اونا رو هم تكون ميدي فدات بشه مامانت دختر ناز نازي من
13 ارديبهشت 1394

روزپدر

روز شنبه 12 ارديبهشت روز پدر بود و براي بابا يه كمربند كادو خريديم آخه همه چي تازه خريده بود و الان براي كت و شلوار جديدش كمربند لازم داشت و شبش به اتفاق ريحانه خانومم كادو رو داديم و بابا هم خوشش اومد
13 ارديبهشت 1394

تولد مامان

9 ارديبهشت تولد مامان بود و بابا به مناسبت تولدم ما رو برد سفره خانه سنتي هوا هم سرد بود اولش كه خواب بود ولي بيدار كه شدي سردت بود چون ي لحظه لرزت گرفت ما هم از ترس اينكه سرما نخوري زود برگشتيم ولي خوش گذشت
13 ارديبهشت 1394

اولين مرواريد ريحانه جون

ريحانه داره يه دندون قند ميخوره از قندون فرشته مهربون اورده براش يه دندون 27فروردين يعني نه ماه و 4 روزت كه بود اولين دندونت نيش زد . ماماني موقع غذا دادنت متوجه ي تيزي شده بود كه فهميده بود دخملي دندون دراورده و به ما گفت
13 ارديبهشت 1394

مراقبت وي‍زه

دختر خوشكلم امروز برديمت بهداشت مراقبت وي‍‍‍زه داشتي .خدا رو شكر خوب بود 500 گرم تو دو هفته وزن اضافه كرده بودي و 1 سانت هم قدت بلند شده بود 7800 و قد 68 و عسلكم ميتونه خودش رو ژاهاش واسه سه چهار ثانيه بايسته الهي فدات بشم
9 ارديبهشت 1394
1